لگدزنان و جیغ کشان
لگدزنان و جیغ کشان
زنان خردمند به من یاد دادند تاثیر نپذیرم، تکه سنگ صیقلی درخشانی باشم کف رودخانه ای خروشان در جنگلی سر سبز.
به من یاد دادند ناله و شکایت نکنم، عصبانی نشوم، نق نزنم، لعنت نکنم، اشتباهم را بپذیرم و خشک و شکننده نباشم.
اما حالا می خواهم تبدیل شوم به جیغ جیغو ترین دختر در شعاع ۲۵ کیلومتری ام و از شدت هیجان مثل یک گرگ سفید، دندان نشان دهم.
وسط این همه کار امشبم مجالی می خواهم برای بیرون کردن این بخارها از سرم (دارم تلاش می کنم انگلیسی نپرانم) وقتی برای فکر کردن به افکارم ندارم.
اما من دیگر ترسی ندارم.
حالا یک تکه چوب، شاخه زنده، برگ سبز (نتوانستم تصمیم بگیرم کدامش) م که ، آها، حالا یک نوع ماهی ام که با جریان آب پیش می رود. منحصرا می خواهم که قزل آلا نباشم. شنیده ام آن ها خلاف جهت آب شنا می کنند.
از اینجا به یک جای دیگر می رود.
قالب جدیدم حوصله ام را سر می برد.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |